دكتر موحد در ابتداي سخنراني، تاريخچه اي كوتاه از منطق موجهات را گزارش كرد. وي گفت : منطق موجهات modal logic در معناي قديمي و متداول آن منطقي است كه به قضيه هاي ضروري و ممكن و نسبتهاي استنتاجي ميان آنها مي پردازد . سابقه تدوين اين بخش از منطق به ارسطو مي رسد . ارسطو در كتاب عبارت ( فصل 12و13)، نخست قضيه هاي موجه را به ممكن (possible) ، ممتنع ( impossible ) ، ضروري ( necessary ) و contingent تقسيم مي كند ، سپس به تعيين نقيض هر يك مي پردازد . از گفته هاي ارسطو در اين بخش معلوم مي شود كه منظور او از contingent ممكن خاص و از possible ممكن عام است . پس از ارسطو ، مگاريان و رواقيان ، گذشته از پايه گذاري دقيق و اصل موضوعي منطق جمله ها ، تعبييرهايي زماني از جهات به دست دادند .
شروع دوران سياه اروپا ( قرن ششم تا اواسط قرن دوازدهم ) مصادف است با دوران شكوفايي منطق در جهان اسلام . فارابي ، ابن سينا ، به ويژه كاتبي در كتاب شمسيه و ارموي در كتاب مطالع الانوار با تركيب جهتهاي زمان وضرورت و امكان نظامي پديد آوردند كه به قول نيكولاس رشر در دايره المعارف فلسفي پل ادوارز ، در هيچ دوره اي پيش از دوران كنوني ، نظامي رفيع تر از آن پديد نيامده بود .
با پايان يافتن قرون وسطي پژوهشهاي جدي در منطق موجهات نيز پايان يافت و تا قرن نوزدهم پا نگرفت . بنا بر شواهد موجود توجه جدي به منطق موجهات پيش از همه با هيو مك كول در 1906 و به خصوص با سي. آي. لوئيس آغاز شد . پس از كار ارسطو ، مهمترين رخداد در منطق موجهات ، رخدادي كه اين منطق را در مركز پژوهشهاي تازه اي قرار داد ، كشف دلالت شناسي آن بود . لمون و اسكات در اثر معروف و مهم خود اولين روايت روشن اين دلالت شناسي را به سول كريپكي منطقدان و فيلسوف آمريكايي نسبت دادند .
مفهوم اساسي در اين دلالت شناسي مفهوم جهانهاي ممكن ( possible worlds ) است كه در غرب سابقه آن را به لايب نيتس مي رسانند . بنا بر اين دلالت شناسي ، جمله اي ضرورتا صادق است كه در تمام جهانهاي ممكن صادق باشد . مانند قضاياي رياضي كه در همه جهانهاي ممكن صادق اند . و جمله اي صدق آن ممكن است كه دست كم در يكي از جهانهاي ممكن صادق باشد . به نظر لايب نيتس در ذهن خدا بي نهايت جهان ، بديل اين جهان موجود ، وجود دارد ، ولي از اين بي نهايت جهان ممكن فقط يك جهان بالفعل شده است . اين جهان بالفعل بهترين جهان ممكن است . از نظر لايب نيتس جهانهاي ممكن به يكديگر دسترسي دارند .
در نيمه دوم قرن بيستم ، كريپكي ، دلالت شناسي اي رادر مخالفت با لايب نيتس تقرير كرد . وي مدعي شد كه جهانهاي ممكن نبايد به يكديگر دسترسي داشته باشند ، بلكه فقط بايد به خود دسترسي داشته باشند . درباره جهانهاي ممكن بحثهاي زيادي شكل گرفته است كه به برخي از آنها اشاره مي شود :
(1) رئاليستهاي وجهي : اين نظريه منسوب به ديويد لوئيس است . وي معتقد است كه بي نهايت جهانهاي ممكن وجود دارد كه همه آنها به اندازه همين جهان بالفعل واقعيت دارند . هر چه در اين جهان بالفعل موجود است در تمام جهانهاي ممكن نيز وجود دارد . اين نظر يك نكته متافيزيكي مهم در بر دارد : هر كس در جهانهاي ممكن يك همزاد دارد كه از هر شيءاي در جهان به وي شبيه تر است . جهان بالفعل از اين جهت كه براي ما بد يلهاي فراواني دارد داراي اهميت است. بر اين نظر اشكالات فراواني وارد كرده اند .
(2) جهانهاي ممكن وجود زباني دارند . بر اين نظر اين اشكال وارد شده است : اگر زبان وجود نداشته باشد جهانهاي ممكن نيز وجود نخواهند داشت .
(3) جهانهاي ممكن مانند رمان هستند ؛ يعني هر كدام از جهانهاي ممكن مانند رمان يك سر گذ شت از جهان را روايت مي كنند .
(4) جهانهاي ممكن دنياي معنايي هستند . اين يك ديدگاه رئاليستي درباره معنا است .
(5) رئاليستهاي ميانه رو . اين ديدگاه توسط آلوين پلانتينگا عرضه شده است .
موحد در ادامه سخنراني خود افزود : پيش از كارهاي كريپكي هر گزاره ضروري بايد پيشيني نيز باشد ، يعني گزاره هاي ضروري از راه تجربه به دست نمي آيند مانند رياضيات و منطق . در اين علوم نيازي به رجوع به عالم براي تجربه نيست . كريپكي برخلاف اين ديدگاه معتقد است گزاره هايي وجود دارند ضروري هستند و از راه تجربه به دست مي آيند . مانند تساوي در اسم خاص ( proper name ) .
وي درپايان سخنراني خود به چند نكته تاريخي ويك نكته آموزشي اشاره كرد :
كنگر و هين تيكا مي گويند كه دلالت شناسيي كه به نام كريپكي معروف شده ما كشف كرديم . فولسدال منطقدان نروژي - كه چندين سفر به ايران نيز داشته - مي گويد : من خود نسخه اي از نوشته كنگر را به كريپكي دادم . دليل اين كه اين كشف را به كريپكي نسبت مي دهند اين است كه وي داراي حسن تقرير است . وي به گونه اي سخن مي گويد كه مي توان آنها را بدون تغيير به چاپ رساند *.
چهار قضيه وجود دارند كه به روف باركن شاگرد كارنپ و ژان بوريدن فيلسوف قرن چهاردهم نسبت مي دهند، ولي هر چهار قضيه مذكور را براي اولين بار ابن سينا مطرح كرده است ونجم الدين كاتبي براي آنها مثالهاي جالبي آورده است . نيكولاس رشر اين حق تقدم منطقدانان جهان اسلام را مي پذيرد .
با وجود كتابهاي خوبي همچون كتاب كاتبي و مطالع الانوار و شرح مطالع الانوار كه در آنها مشكلات منطقي مطرح شده وسعي فراواني براي حل آنها صورت گرفته ، متاسفانه اين كتابها براي تدريس انتخاب نمي شوند ، درحالي كه كتابهاي به مراتب ضعيفتر همواره براي درس اتتخاب مي شوند .
موحد در پايان جلسه به سوالات دانشجويان پاسخ گفت . گفتني است دكتر موحد سال گذشته كتابي را در همين زمينه با عنوان "منطق موجهات" به علاقه مندان عرضه كرده بود.
* براي نمونه مي توان به كتاب نامگذاري و ضرورت كه مجموعه سه سخنراني كريپكي است و به فارسي نيز ترجمه شده رجوع كرد .
نظر شما